








ای سرنوشت از تو کجا می توان گریخت؟
من راه آشیان خود از یاد برده ام
یک دم مرا به گوشه ای تنها رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام

در سكوت می توان نگاه را معنا كرد و آن را با عشق به دل پیوند زد می توان بهار را به دیدار برگهای خزان زده برد و برای رازقی های امید از عطر دوست داشتن گفت می خواهم سكوت كنم و تنها به حرف نگاهت گوش كنم.


خاطـــــــــــرات بی هــــــــوا می آیند
گاهی وســـــــــط یک فــــــــــکر
گاهی وسط خــــــــــیابان
ســـــــــــردت میکنند؛ داغـــــــــت میکنند
خاطـــــــــرات تمـــــــــام نمیشوند
تمامـــــــــت میکنند




دیر زمانیست که حیران توام . . .
و در رگ های زندگی من خون عشق تو جریان دارد ،
می خواهم تا با تمام وجود
چار دیواری درون سینه ام را وقف خاطرات تو کنم . . .
چه آتشی به پا کرده ای در وجود من !
بقیه در ادامه مطلب....

ماه من غصه نخور زندگی جزر و مد داره
دنیامون یه عالمه ادم خوب و بد داره
ماه من غصه نخور زندگی خوب داره و زشت
خدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت
بقیه در ادامه پست

خـــدایـا . . . !
گـاهــی تــو را بــزرگــ می بـیـنـم و گاهـی کــوچـکــ ،
ایــن تــو نـیستی کـه بــزرگ می شــوی و کـوچـک . . .
ایــن مـنـم کـه گاهـی نــزدیـکــ مـی شـــوم و گاه دور . . . !!!
■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ بقیه در ادامه مطلب ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■

یه قبله پشت چشماته / که مغناطیس ُ رد کرده
شبای قبل تو باید / به این تقویم برگرده
کنار قلب تو مثل / یه مَردم رو به خوشبختی
تو احساسی بهم میدی / شبیه ِ غیرت ِ تختی
تو می پوشونی موهاتو / غروب غنچه وا میشه
یه مرد از دامن پاکِت / طرفدار ِ خدا میشه
به عشقم مرهمی خانوم / مثه گلدسته و کاشی
فدای اون حَیاتونَم / خانومی که شما باشی
میدونم گاهی از دستم / شبا با بغض میخوابی
نمی فهمم چی کم داری / چرا انقدر بی تابی
ازم بگذر اگه راحت / نگفتم دوستت دارم
اگه غمگین بشی از من / گره میفته تو کارم
چه معمولیه رفتارم / کنار قلب خوش نامت
ولی باور بکن خانوم / هنوزم سخت میخوامت

تــمـام غـصـه هـا از هـمـان جـایـی آغـاز مـی شـونـد کـه …
تـرازو بـر مـی داری ، مـی افـتـی بـه جـان دوسـت داشـتـنـت!
انـدازه مـی گـیـری!
حـسـاب و کـتـاب مـی کـنـی!
مـقـایـسـه مـی کـنـی!
و خـدا نـکـنـد حـسـاب و کـتـابـت بـرسـد بـه آنـجـا …
کـه زیـادتـر دوسـتـش داشـتـه ای!
کـه زیـادتـر گـذشـتـه ای!
کـه زیـادتـر بـخـشـیـده ای!
بـه قـدر یـک ذره …!
یـک ثـانـیـه حـتـی …!
درسـت از هـمـانـجـاسـت کـه تـوقـع آغـاز مـی شـود
و تـوقـع آغـاز هـمـه رنـج هـایـی اسـت کـه بـه نـام عـشـق مـی بـریـم!

درایـــن دنــیــای بـــزرگ
یـــکی فقـــــــط یکــــــی
میـــــشـــه جـــواب تمــــام احــســــاس عاشــــقانـــت...
...به ادامه مطلب بروید...

امشب به استقبال خواب میروم
دستان رویایت را میگیرم
باخود به خوابم میبرم...
به ادامه مطلب بروید

تـــــمـــام زنـــان ِ בنــیـــا ،
بـــراے مـــردانـــــے که בوســت בارنــــב
شـــال گـــرבטּ مـــے بــافــنـــב . . .
جــــز مـَـــن . . . !
که نشسته ام ایـن جـــای مجـــازی ،
و بــــراے " تــــــو "
شـــعــــر میـــبــــافـــــم . . . !!
■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ بقیه در ادامه مطلب ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■

می خــــــــواهـــــــــم بـــــه یاد مـــن...
به ادامه مطلب بروید...