یادش بخیـــــــــر... اون زمان میگفت نفسمی... بدون تو نمیتونم
حالا خودش دستگاه اکسیژن شده واسه بقیه
یادش بخیـــــــــر... اون زمان میگفت نفسمی... بدون تو نمیتونم
حالا خودش دستگاه اکسیژن شده واسه بقیه
دلتنگی هایم را زیر بغل زده ام و نشسته ام در انتظار روزهای مبادا...
سهم من از تو همین دلتنگی هاییست که بی دعوت می آیند و خیال رفتن ندارند...
همیشه شعرهای مرا با لهجه ی گل ها شنیده ای
حالا از کدام باغچه قافیه بدزدم
وقتی نفس هایم نفس هایت را کم می آورد...